معنی کردن وارد بخدمت اجباری کردن، برای ارتش برداشتن، مصادره ,, معنی کردن وارد بخدمت اجباری کردن، برای ارتش برداشتن، مصادره پ, معنی lcbj mاcb fobkت ا[fاcd lcbj، fcاd اcتa fcbاaتj، kwاbci ,, معنی اصطلاح کردن وارد بخدمت اجباری کردن، برای ارتش برداشتن، مصادره ,, معادل کردن وارد بخدمت اجباری کردن، برای ارتش برداشتن، مصادره ,, کردن وارد بخدمت اجباری کردن، برای ارتش برداشتن، مصادره , چی میشه؟, کردن وارد بخدمت اجباری کردن، برای ارتش برداشتن، مصادره , یعنی چی؟, کردن وارد بخدمت اجباری کردن، برای ارتش برداشتن، مصادره , synonym, کردن وارد بخدمت اجباری کردن، برای ارتش برداشتن، مصادره , definition,